دوست یابی (قسمت سوم)
پایه هاى دوستى 2 (اعتماد به دوستان)
7- اعتماد به دوستان
مـا در فـصـلـهـاى نخستین این کتاب بیان کردیم که دوست برگزیده کیست و چه کسى سزاوار رفاقت و دوستى او واجب مى باشد, و صفات و اخلاق او را بر حسب آنچه ازاهل بیت (ع ) روایت شده ذکـر کـردیم .
اینک چنانچه دوستى که داراى این خویهاى پسندیده و آراسته به این صفات حسنه باشد برگزیده اى و قطعا از کسانى که به او وثوق دارى و دلت به او آرام و مطمئن است وى را براى خود ذخیره کن تا محل مشورت وگنجینه اسرار و اخبار تو باشد .
روشن است که هر اندازه محبت و دوسـتـى مـیان دوستان زیاد شود وثوق و اعتماد آنها به یکدیگر نیز فزونى مى یابد, از این رو امام صـادق (ع )فـرمـوده اسـت : کـسـى کـه اعـتـمادش به رهن و گرو بیش از اعتمادش به دوست باشدخداوند از او بیزار است . آرى چـون وجـدان بـیشتر مردم تباه شده و اندیشه هاى پلید درون آنها را فرا گرفته وفادارى در میان آنها کاستى پیدا کرده و اخلاص آنها ضعیف گردیده و ورع و پرهیزگارى خود رابر نفوس از دسـت داده و یـا چـنان که باید به دلهاى آنها راه نیافته است لذا مقتضاى دوراندیشى آن است که انـسـان بـه هر کسى که با او دیدار و همنشین مى شود اعتماد نکندمگر آن که در مدتى طولانى با دقـت و بـاریک بینى او را آزمایش کرده باشد, از این رو امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : همه محبت خـود را بـه دوسـتـت نـثـار کـن لـیـکن همه اطمینان را نسبت به او نداشته باش , درباره او همه همدردیها و مواسات را به کار بر اما همه اسرارترا به او مرسان تا حق حکمت و مصلحت را رعایت و حقوق واجب دوست را ادا کرده باشى. نیز فرموده است : به کسى که رازت را فاش کند اعتماد مکن. امـام صـادق (ع ) فـرمـوده است : به دوستت اعتماد کامل نداشته باش چه سرعت گرایش هرگز برگردانیده و فسخ نمى شود.
8- رازدارى
براى دوست تو لذت بخش است که گاهى از اوقات اخبار خود را با تو در میان نهد واسرارش را به تو بازگو کند .
همچنین براى تو لذت انگیز است که به همین گونه با او رفتارکنى و اخبار و اسرار خـویـش را بـه او بـسپارى , و در این امر بر او و بر تو باکى نیست زیرااین مقتضاى طبیعت یاران و دوسـتـان اسـت .
لـیـکـن بـر توست که اسرار دوستت را محفوظبدارى و از افشاى آنها به دیگران خوددارى کنى زیرا اگر به چنین کارى اقدام کنى پیمان برادرى و دوستى را نقض و به او خیانت کـرده و فـریـبش داده اى , و آن که به دوستش خیانت کند و او را فریب دهد دوست و برادر نیست .
چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : مجالس امانت است و روا نیست دوستى راز دوست خود را فاش کند.
آن حضرت در وصیت خود به ابى ذر فرموده است : اى اباذر مجالس امانت است وافشاى راز برادر دینى خیانت مى باشد. امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : به کسى که رازت را فاش کند اعتماد مکن. امام باقر(ع ) فرموده است :
از جمله خیانتها آن است که راز دوستت را بازگوکنى . امـام موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : بر ضد دوستت چیزى را بازگو مکن که او را بدنام کنى و جـوانـمـردى او را از میان برى که در این صورت از جمله کسانى خواهى بود که خداوند در کتاب خـود دربـاره آنـهـا فـرمـوده اسـت : ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم.
بـاید بسیار بر حذر باشى از این که اسرار خویش را نزد کسى بسپارى که او را بر آنها امین نمى دانى بلکه باید آنها را نزد کسى بگذارى که به او کمال وثوق و اعتماد را دارى و اگرچنین انسان امینى را نـمى یابى آنها را در نزد خودت نگهدار زیرا نگهداشتن آنها در نزدخود بهتراست از این که آنها را نـزد غیر امین فاش کنى .
چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : راز خویش را جز به مؤمن وفادار مسپار. امام باقر(ع ) فرموده است : بحق و شایستگى قیام کن , و از آنچه به تو مربوط نیست دورى گزین , از دشمنت بپرهیز, و از دوست خویشاوندت بپرهیز مگر آن که امین باشد.
امـام صـادق (ع ) بـه یـکـى از دوستانش فرموده است : ر مردم را بشناس , و کسى را که ازآنها مـى شـناسى ناشناخته گیر, و اگر تو را صد دوست است نود و نه تن آنها را حذف کن واز یک تن باقیمانده برحذر باش .
نیز فرموده است : از کسى که بیش از همه به او اعتماد دارى برحذر باش چه مردم دشمن نعمتها هستند.
براى انسان پسندیده نیست که همه اسرار خود را حتى به دوست امین و مورد اعتمادخود بسپارد زیـرا مـحـتـمـل اسـت در او - اگـر چـه پس از مدتى - دگرگونى و تبدل پدید آیدبلکه خرد و دوراندیشى حکم مى کند که او را به چیزى از اسرار خود آگاه نکند جز به آنچه اگر روزى دشمن شـود نـتواند بوسیله آن به او زیان رساند,
چنان که امام صادق (ع )فرموده است : دوست خود را به راز خود آگاه مکن جز به آنچه اگر دشمنت بر آن آگاه شود نتواند به تو زیانى برساند, زیرا دوست ممکن است روزى دشمن شود.
بـه هـمـین سبب مشاهده مى شود برخى از شاعران در پرهیز از دوستان از بیم آن که ممکن است سرانجام دگرگون شوند مبالغه بسیار کرده اند, یکى از آنها گفته است :
احذر عدوک مرة ----- واحذر صدیقک الف مرة
فلربما انقلب الصدی ----- ق فکان اعرف بالمضره
دیگرى گفته است :
احذر مودة ماذق ----- مزج المرارة بالحلاوه
یحصى الذنوب علیک ای ----- ام الصداقة للعداوه
9- احوالپرسى از دوستان
انـسان شیفته نام خویش و نام پدر و فرزندان و خانواده و دیگر امور مخصوص به خویش مى باشد و دوسـت دارد در هـر زمـان آنها را بر زبان آورد و تکرار کند . چنان که در آن هنگام که کسى او را به نـامش صدا مى کند یا از امور مربوط به وى مى پرسد یا در جایى از اوسخن مى گوید سخت شاد و خوشحال مى شود. دیل کارنگى در کتاب کیف تکسب الاصدماء مى گوید: روشنترین دلیل بر این که مردم نام خود را دوست دارند آن است که هنگامى که مقدرات اجازه نداد بارنم داراى فرزندى شود که نام خود را بـر او بگذارد وصیت کرد که بیست و پنج هزار ریال به نوه اش سیلى داده شود تا خود را بارنم سیلى بنامد. ثروتمندان از دیر زمان عادت دارند که مبالغى به مؤلفان مى پردازند تا در صدر کتاب خود آن را به آنان اهدا کنند. کـتابخانه ها و موزه ها در هر کشورى از کشورهاى جهان نسبت به ارزشمندترین مجموعه هایى که در آنـهاست مرهون رجالى است که خواسته اند با اهداى آنها نام خود راجاودانى کنند . در کتابخانه عـمـومـى نـیـویـورک دو مـجـمـوعـه آسـتـور و لینکوکس و درموزه متروبولیتان نامهاى بنجامین التمان و ج . ب مورجان دیده مى شود . تا آخر.... از ایـن رو براى دوستان ضرورى است که به منظور تاکید روابط و تحکیم پیوندهاى میان خودشان هـمـواره جـویـاى احـوال شـخـصى و امور اختصاصى یکدیگر باشند و از اسامى آنها و نام پدران و مـنـسوبین آنها پرسش کنند و آنها را در ذهن خود بسپارند تا هنگامى که گرد هم مى آیند دوست خـود را بـا نـام او و نـام پـدرش صـدا کـنند و از احوال و کارهاى اوبپرسند چه این امر گوشها را مـى نوازد و نفوس را شاد مى کند . پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) از این امر مهم غفلت نکرده بلکه مردم را به آن ارشاد و نظر آنها را بدان جلب فرموده اند. پـیـامـبـر اکرم (ص ) فرموده است : هنگامى که کسى نزد تو آمد از نام و نام پدرش و این که ازچه طایفه اى است از او بپرس .
این امر به دوستى نزدیکتر است. نـیز: هرگاه یکى از شما برادر مسلمانش را دوست بدارد از نام و نام پدر و قبیله وعشیره اش از او بـپـرسـد چـه این امر از حقوق واجب است و صدق برادرى و دوستى اقتضاء مى کند که آنها را از او بپرسد وگرنه شناخت وى احمقانه است .
نـیـز: هـرگـاه یـکـى از شما با کسى پیوند برادرى و دوستى برقرار کرد از نام و نام پدر و قبیله و مـنـزلش بپرسد چه این امر از حقوق واجب باعث صفاى برادرى است وگرنه دوستى آنها احمقانه است.
نیز: هرگاه کسى را دوست بدارى نام و نام پدر و منزلش را از او بپرس , اگر بیمار بود از اوعیادت و اگر به کارى مشغول است او را یارى کن .
نیز: ناتوانترین مردم کسى است که شخصى را ببیند و از او خوشش آید لیکن از نام ونسب و محل او نپرسد.
آنچه بر دوستى و محبت مى افزاید آن است که دوست خود را به نامى که نزد او محبوبتراست صدا کـنـى تا این که در دل او محبوب و در نزد او نزدیک و مقرب باشى , از این روپیامبر خدا(ص ) براى گـرامیداشت اصحابش آنان را با کنیه خطاب و با نامى که نزد آنهامحبوتر بود صدا مى کرد .
همان حضرت فرموده است : سه چیز است که محبت انسان رانسبت به برادر مسلمانش صفا مى دهد, این کـه بـا خوشرویى او را دیدار کند, هرگاه نزد اوبنشیند جا برایش باز کند, و او را به نامى که نزد او محبوبتر است صدا کند.
دیـل کارنگى گفته است : اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند قاعده شماره 3 رارعایت کن : به یاد داشته باش که نام انسان نزد او از هر چیزى زیباتر و محبوبتر است .
10- تصدیق دوستان
هـنـگـامى که دوستت مطلبى را بیان مى کند گفتار او را تصدیق کن و با رد و تکذیب با اومقابله مـکن , چه رد و تکذیب از صفات برادران و اخلاق دوستان نیست . آنگاه براى چه دوستت را تکذیب مـى کنى ؟ مگر آن که با دروغگویى رفیق و همنشین شده باشى , و ما تورا از عواقب این کار برحذر داشـتـه و خـطـرات زیـاد و زیانهاى بسیار آن را برایت روشن ساخته ایم .
و هرگاه آن رهنمودها و اندرزهایى را که از سرچشمه جوشان علوم اهل بیت (ع ) اخذ شده و لبریز از حکمتها و مصلحتهاست به یاد داشته باشى ناگزیر ازدوستى و همنشینى با دروغگویان دورى خواهى کرد, و با راستگویان همنشین خواهى شد . بنابراین تکذیب گفتار دوستان چه موردى خواهد داشت ؟ امام حسن مجتبى (ع ) درباره صفات کسى که شایسته دوستى است فرموده است : واگر سخن بگویى گفتارت را تصدیق کند.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : چرا با یکدیگر دشمنى مى کنید, هر گاه چیز ناخوشایندى از برادر دینى شما به یکى از شما برسد او را دیدار کند و از او بپرسد چنانچه بگوید من این کار را نکرده ام او را تصدیق کند, و اگر بگوید: من کرده ام از او بخواهد که توبه کند. نیز فرموده است : هر گاه از برادر دینى شما چیزى به شما برسد, و اگر بگوید: من آن رانگفته ام , از او بپذیر, چه این در حکم تو به اوست .
نـیـز: اگـر از بـرادر دیـنـى تـو چـیزى به گوش تو برسد و چهل نفر گواهى دهند که آن را از اوشنیده اند, و او بگوید من آن را نگفته ام , از او بپذیر. نیز: گوش و چشم خویش را به خاطر برادر دینى خود تکذیب کن , و اگر پنجاه نفرسوگند خور گـواهـى دهـنـد کـه او آن را گـفـتـه اسـت و او بـگـوید: نگفته ام , او را تصدیق و آنان را تکذیب کن.
11- چشم پوشى از بدى
هـر انسانى در زندگى در معرض خطا و اشتباه است , لغزشهایى از او صادر و خلافهایى ازاو ظاهر مـى شـود, زیرا کمال مطلق به خداوند و عصمت از خطا به بندگان برگزیده اواختصاص دارد و هـیچ کس در این اختصاص با آنها مشارکت ندارد و احدى را در این امریاراى منازعه با آنها نیست .
امـا دیـگر مردم مرتکب گناه و بدى مى شوند و خطا و اشتباه ازآنها سر مى زند, بهترین آنها کسى اسـت کـه لـغـزش او کـمـتر, و خطا و اشتباهش ساده ترباشد, همان کسانى که اشتباهات خود را مى شمرند و لغزشهاى خود را منحصر ومحدود مى کنند چنان که شاعر گفته است : و من ذاالذى ترضى سجایاه کلها ----- کفى المرء نبلا ان تعد معایبه هـر گاه لغزشى از دوستت سر زد و یا عمل بدى از او بروز کرد یا عیبى در او مشاهده کردى نباید در بـار نـخـسـت او را مـورد سـرزنـش و سرکوفت قرار دهى بلکه باید در برابرعمل ناخوشایند او شـکـیـبـایـى ورزى و از لـغـزش او چشم بپوشى و او را ببخشى و به اندازه توان خویش عمل او را پـرده پوشى کنى .
چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر کس در برادر دینى خود چیز بدى را سراغ دارد و آن را پوشیده نگهدارد خداوند در روزقیامت بر اعمال بد او پرده خواهد کشید.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : هرگاه در برادر دینى خود بخل و تنگ نظرى مشاهد کردى آن را مستور بدار. گـمان مکن که در دوست تو انحرافى پدید آمده که سزاوار است از او دورى , و یا به میثاق دوستى پـشـت پـا زده شود و باید از او جدایى جست بلکه باید دانست که سنت و روش عموم مردم همین است .
اگر بخواهى پایبند آن باشى که جز با کسى که در او عیبى نیست برادرى و دوستى کنى باید بدانى کـه بـى دوسـت خـواهى ماند, چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : آن که جز باکسى که در او عیبى نیست دوستى نمى کند دوستانش اندک خواهند بود.
شاعر گفته است :
اتطلب صاحبا لاعیب فیه ----- واى الناس لیس له عیوب
روایـت شـده اسـت گـروهـى نـزد امـام صادق (ع ) حضور داشتند و آن حضرت براى آنان حدیث مى فرمود, ناگهان یکى از آنان از مردى سخن به میان آورد و از او بدگویى وشکایت کرد, امام (ع ) فرمود: تو را با همه برادر دینى خود چه کار, و کدامند مردان مهذب و پاکیزه .
آنـچـه در ایـن مـوارد بر تو واجب است این است که دوستت را با مدارا و نرمى به راه درست ارشاد کنى , و به طریقى نیکو موارد اشتباه وى را به او گوشزد سازى و به نحوى خوب و پسندیده وى را انـدرز دهى و این امر نباید از حد میان او و تو تجاوز کند زیرا دراین صورت تاثیر آن کاملتر و اقدام تو بیشتر سزاوار قدردانى و تحسین خواهد بود.
پـیامبر خدا(ص ) فرموده است :
مسلمان آیینه برادر مسلمان خویش است , اگر از برادردینى خود لغزشى دیدید با او ضدیت نکنید بلکه خود را به جاى او قرار دهید و با نرمى و مدارا او را اندرز داده راهنمایى کنید.
زیـرا هر گاه چنین نکنى و از اندرز و ارشاد او باز ایستى اسلام تو را به رابطه برادرى خائن و قطع کننده رشته دوستى به شمار مى آورد, چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : کسى که برادر دینى خود را مشغول به امر ناخوشایندى ببیند و او را از آن باز ندارد به او خیانت کرده است .
بـرایـت مـیسر است که این گونه موارد خود را به درجات برجسته رشد و کمال برسانى ودر اوج نـمـونـه اى عـالـى از اخـلاق و رفتار قرارگیرى بدین گونه که در برابر بدى او نیکى ودر مقابل بـدرفـتـارى و جـفاى او وفا کنى تا با این روش در زمره کسانى در آبى که خداونددر توصیف آنها فرموده است : ویدرون بالحسنة السیئة. امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : برادر دینى خود را با احسان به او سرزنش , و شر او را بابخشش به او دفع کن.
نـیـز: از بـرادر دیـنـى خـود فـرمانبردارى کن هر چند تو را نافرمانى کند, و به او بپیوند هرچند بدرفتارى کند.
باید دانست که سرزنش زیاد سبب ایجاد دشمنى و کینه ورزى مى شود چنان که امیرمؤمنان (ع ) به فـرزنـدش امـام حسن (ع ) وصیت کرده و فرموده است : برادر دینى خودرا با همه آنچه در اوست تحمل کن چه سرزنش زیاد کینه به بار مى آورد و به سوى دشمنى مى کشاند.
نـیـز: هـر کـس بـرادر دیـنـى خـود را در بـرابـر هـر گـنـاهـى سـرزنـش کـنـد دشـمـنانش زیادمى شود.
نیز: لغزش دوستت را براى زمان حمله دشمنت تحمل کن.
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : سـرزنـش کـلـیـد دشـمـنـى اسـت , و سـرزنـش بـهـتـر از کینه ورزى است .
از ایـن رو پـیامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) پیگیرى لغزشهاى دوستان و بازخواست ازآنان و در نـتیجه به درشتى و عنف با آنها رفتار کردن را از زشت ترین و در نزد خداوندمنفورترین اعمال شمرده اند.
پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر کس لغزشهاى برادر دینى خود را پیگیرى کند خداوندلغزشهاى او را پـیـگـیرى خواهد کرد و کسى که خداوند لغزشهایش را پیگیرى کند او راخوار و رسوا خواهد کرد هر چند در درون خانه اش غنوده باشد.
امـام باقر(ع ) فرموده است : بیشترین چیزى که بنده را به کفر نزدیک مى کند آن است که باکسى برادر دینى باشد لیکن لغزشها و اشتباهات او را ضبط کند تا روزى به وسیله آنها اورا مورد درشتى و بدرفتارى قرار دهد.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : بیشترین چیزى که بنده را از درگاه خداوند دور مى کند آن است کـه انـسـان بـا کسى دوستى کند و در همین حال لغزشهاى او را ضبط کند تا روزى آنهارا وسیله سرزنش وى قرار دهد. کـسـى کـه لـغـزشـهـاى مـردم را پـیـگـیرى کند طبعا دوستى براى او باقى نمى ماند .
چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : عیبجوى مردم مباش تا بى دوست نمانى . چـشـمـپوشى از گناه و فراموش کردن بدیها و به یاد آوردن خوبیها و نیکیها از فضیلتها وصفات پسندیده اى است که ائمه اهل بیت (ع ) به آنها اشاره کرده اند و آنها را ستوده اند.
امـیرمؤمنان (ع ) فرموده است : بر تو باد به مدارا کردن با مردم , و احترام دانشمندان , وگذشت از لغزشهاى دوستان .
امام عسکرى (ع ) فرموده است : بهترین دوستانت کسى است که گناهت را فراموش کند واحسانى را که به او کرده اى به یاد آورد. احـمـدبـن حـسـیـن کـاتب ابى الفیاض روایت کرده که در مجلس على بن موسى الرضا(ع )حضور داشتیم , مردى از دوستش شکایت کرد,
امام رضا(ع ) این ابیات را قرائت فرمود:
اعذر اءخاک على ذنوبه ----- واستر و غط على عیوبه
واصبر على بهت السفیه ----- وللزمان على خطوبه
ودع الجواب تفضلا ----- وکل الظلوم الى حسیبه
در کـتاب عیون اخبارالرضا(ع ) به طور مسند از آن حضرت روایت شده که فرموده است :مامون به مـن گـفـت : آیا چیزى از شعر به خاطر دارى ؟
گفتم : خیلى از آن به خاطر دارم ,گفت : آنچه را درباره سکوت در برابر نادان به خاطر دارى برایم بخوان , گفتم :
انى لیهجرنی الصدیق تجنبا ----- فاریه ان لهجره اسبابا
واراه ان عاتبته اغریته ----- فارى له ترک العتاب عتابا
واذا ابتلیت بجاهل متحکم ----- یجد المحال من الامور صوابا
اولیته منى السکوت و ربما ----- کان السکوت عن الجواب جوابا
مامون گفت : گوینده آنها کیست ؟
پاسخ دادم : یکى از جوانان ما.
گـفـت : بـهـترین اشعارى را که درباره جلب دشمن تا آنگاه که دوست شود به خاطر دارى برایم بخوان .
گفتم :
وذی غلة سالمته فقهر ته ----- فاوقرته منى بعفو التحمل
و من لم یدافع سیئات عدوه ----- باحسانه لم یاخذالقول من عل
کـسـى که از لغزشهاى دوستش گذشت نمى کند, و از خطاهاى برادر دینى خود چشم نمى پوشد بـراى او بـرادرى ارزنده و دوستى گرم و صمیمى باقى نخواهد ماند, چنان که بشاربن برد گفته است :
وکنت اذا الصدیق اراد غیظى ----- واشرقنی على حنق بریقى
غفرت ذنوبه وصفحت عنه ----- مخافة ان اعیش بلا صدیق
دیگرى گفته است :
اذا کنت فی کل الامور معاتبا ----- صدیقک لم تلق الذی لاتعاتبه
فعش واحدا او صل اخاک فا نه ----- مقارف ذنب مرة ومجانبه
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.